کد مطلب:125581 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:248

حسن خصلت
جل علا حضرت حسن آفرین

خواست حسن خصلتی از آخرین



كرد ز پیوند دو دریای نور

خلق یكی نور چو بدر البدور



خواست كه حق گردد از او پایدار

خواست كه دین گردد از او استوار



خواست كه با صبر به جان پرورد

نخله ی توحید و به بار آورد



بعد علی گشت ز پروردگار

امر خلافت چو به او واگذار،



سیل ستم گشت ز هر سو روان

جانب آن گلبن باغ جنان



امر به صبر آمدش و خوب كرد

صبر، نه آن گونه كه ایوب كرد



خون دل خود به دل تشت ریخت

زهر جفا رشته ی عزمش گسیخت



یا حسن ای زاده ی خیرالانام

بر دل پرخون تو از ما سلام



در ره آزادی نوع بشر

داد علی فرق و تو دادی جگر



مقتل او مسجد و محراب شد

جسم تو از زهر ستم، آب شد



ای جگرت خون شده از ظلم و زهر

زهر نه از كوزه، كه از جام دهر



عمر تو با غصه و غم شد به سر

ای ز گلو ریخته خون جگر



ای شده از غم جگرت چاك چاك

ای پسر فاطمه روحی فداك!



بعد شهادت، بدن پاك تو

با جگر پاره و صد چاك تو



باز هم از خصم سراپا به ننگ

شد هدف ناوك تیر خدنگ



بعد تو هم دشمن دور از خدا

قبر تو را نیز نكردی رها





[ صفحه 196]





جنگ تو و صلح تو و صبر تو

هست نمایان همه از قبر تو



ای شبر شیر خدا، مجتبی!

جان تو در راه خدا شد فدا



«واصلم» و ریزه خور خوان تو

دست من و دامن احسان تو





[ صفحه 197]